کربلا ، عقل وعشق
مکرر از زبان برخى موافقین کم دانش و برخى مخالفین شنیده ایم، مثل این عبارت را که در کربلا در جنگ بین عقل و عشق، عشق پیروز شد، گویى کربلا صحنه عقب نشینى عقل است، گویى در کربلا عقل تعطیل شد و جاى خود را به عشق داد!
این تفکر که عقل و عشق جاى همدیگر را تنگ می کنند و اینها هووى یکدیگرند، تفسیر مسیحى - بودایى از عقل و عشق است، تفسیر اسلامى نیست، در تفسیر اسلامى، محبت بدون معرفت، محبت نیست و معرفت بدون محبت هم، معرفت نیست، یعنى نه تنها بین عقل و عشق تضاد و تزاحم نیست بلکه تلازم است.
اگر شما امر نیک را تعقل کردى، نمی توانى به آن عشق نورزى، و از آن طرف محال است که شما به چیزى عشق بورزى در حالی که آن را تعقل نکرده باشى و درکى از او نداشته باشى، اگر بدون تعقل به چیزى عشق ورزى، آن عشق نیست، تعصب است، و بین ایمان و تعصب در فرهنگ اسلامى تضاد است.
در روایتى هست که پیامبر فرمودند، هرکس تعصب بورزد یا بگذارد به نفعش تعصب بورزند، از دایره ایمان به خدا و قیامت خارج شده، یعنى مومن نیست.
همه در ذهنشان این است که ایمان نوعى تعصب است، فرهنگ عامه اینجور است که مومن یعنى متعصب، اما در فرهنگ پیامبر و اهل بیت این طور نیست، می فرمایند که ایمان از سنخ نور است و تعصب از سنخ ظلمت، ایمان از سنخ تواضع و خضوع در برابر حقیقت است و تعصب از سنخ استکبار است، ایمان، علم و معرفت و نوعى دانستن است و تعصب، جهل و نوعى ندانستن است.
ایمان محصول علم و درک است و تعصب محصول جهل، مومن چون می داند مومن می شود و جاهل چون نمی داند متعصب می شود برخى فکر می کنند هرجا که صداى چرتکه نیاید، منافع کوتاه مدت مادى نباشد، اینجا عقلانیت تعطیل شده، این یک تفکر مادى و ماتریالیستى است که بین ما مذهبى ها هم وجود دارد، که هرجا فداکارى شد، انگار عقلانیت تعطیل شده، این عقلانیت، عقلانیت بازارى است، یک عقلانیت هم، عقلانیت عاشورایى است، محاسبه هست، منتهى محاسبه با معیار حق و باطل است، اما در عقلانیت بازارى، محاسبه با میزان سود و ضرر مادى جرینگى شخصى آنى و فورى است، آن محاسبه شیطانى است و این محاسبه الهى ، وگرنه هر دو محاسبه و عقلانیت است، یکى عقلانیت کوتاه مدت و دیگرى بلند مدت، یکى محاسبه سود محور و دیگرى محاسبه حق محور است، عقلانیت بازارى و دیگرى عقلانیت حسینى.
دکترازغدی